به سوی پیروزی نهایی/ حاشیهنگاری خبرنگار دفاعپرس از سخنرانی نوروزی امام خامنهای
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام آذری - گروه سیاسی دفاعپرس - سید محمد جواد میرخوانی: «امروز بهحمدالله خود ما هم میدانیم، دوستان ما هم میدانند، دشمنان ما هم میدانند که ایران اسلامی از لحاظ تواناییهای مقابله با تهدیدهای سخت، در یک سطح عالی قرار دارد و مردم از این جهت احساس امنیت میکنند»؛ این جمله را صبح علیالطلوع روی بنری میخوانم که در انتهای خیابان شهید «فریبرز کشوردوست» نصب شده است؛ همان خیابانی که من را یاد شبهای روضه محرم و فاطمیه بیترهبری میاندازد؛ گاهاً در این خیابان، مقابل گیت نردهای قرار میگذاشتم و منتظر خانواده میایستادم تا پس از پایان مراسم، همدیگر را ملاقات کنیم؛ حالا امروز هم دوباره قسمت شده تا دوباره به این خیابان بیایم؛ اما اینبار مراسمهای عزاداری فاطمیه و محرم نیست؛ بلکه قسمت شده تا در اولین روز از سال جدید، چشمانم به جمال رهبر و مقتدایم روشن شود.
یکیدو روز قبل از مراسم، وقتی توفیق میشود که بهعنوان خبرنگار به مراسم دیدار نوروزی مردم با رهبر معظم انقلاب حضور داشته باشم، نَکُند نَکُندها به سراغم میآید؛ نکند سحری خواب بمانم و انرژی کافی برای کار نداشته باشم؛ نکند دبر و زود برسم و...؛ اما بهخیر میگذرد؛ هرچند این نَکُند نَکُندها شب تا صبح روز موعود ولم نمیکند و از طرفی هم اشتیاق دیدار حضرت آقا، همه باهم باعث میشود که هی بیدار شوم و ساعت را نگاه کنم، تا اینکه بالآخره سحریخورده از منزل بیرون میزنم و سر وقت به قرار میرسم.
همان اول صبح، مردمی را میبینم که از اقصینقاط کشور، به جای مشهد مقدس، برای دیدار نوروزی با حضرت آقا به تهران میآیند. جمعیت برای ورود به حسینیه امام خمینی (ره) صف کشیده؛ برخی دیدار اولی و برخی هم همان اول وقت آمدهاند تا در حسینیه، صف اولی شوند؛ آری! امروز امام امت با صف اولیها دیدار دارد؛ همان مردمی که همیشه و در هر شرایطی، در صف اول دفاع از آرمانها قرار دارند و سرمایههای اصلی انقلاب اسلامی ایران هستند.
هوا دیگر کمکم روشن شده است؛ وقتی به خیابان شهید کشوردوست میرسم، پیش خودم میگویم که شهید کشوردوست چه سعادتی دارد، در میان این همه کوی و برزنهای شهر، درست خیابان منتهی به بیت ولی و صاحب امر مسلمانان به نام او مزین شده است و سال هاست که مردم وقتی میخواهند از بیت رهبری و دیدار با حضرت آقا صحبت کنند، بی برو برگرد نام این شهید والامقام را هم میآورند؛ همین طور که در این فکرها هستم، به بنرهایی که جلوی در ورودی نصب شدهاند نگاه میکنم؛ از بنر سید مقاومت شهید سید حسن نصرالله گرفته تا همان بنری که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردم؛ همان تابلوی افتخاری که جمله روی آن نشاندهنده رضایت رهبر معظم انقلاب اسلامی، از قدرت سختافزاری نظام جمهوری اسلامی ایران است؛ بنابراین با همین ذهنیت بهسمت حسینیه امام خمینی (ره) میروم و گیتهای بازرسی را طی میکنم.
حسینیه امام خمینی (ره) هنوز خلوت است و از مسئولان هم خبری نیست؛ درست مثل همیشه که مردم جلوتر هستند؛ فقط چندنفری که از حدود ساعت چهار یا پنج صبح آمدهاند، دارند جای خود را در همان صفهای اول محکم میکنند و همینطور پشتسر آنها هم مردم مینشینند؛ بهطوری که در یک چشم به هم زدن، وقتی پشت سرم را نگاه میکنم، میبینم که چقدر سریع نیمی از حسینیه پر شد! جمعیتی که اغلب بیشتر آنها جوانان هستند و پدران جوانی که فرزندان کوچک خود؛ همان سربازان کوچک حضرت آقا را نیز به دیدار ایشان آوردهاند؛ این نکته، وقتی به چشمم بیشتر دلچسب میشود که کودکی دو سه ساله، با شیزینزبانی لپهای پدرش که یک روحانی جوانی است را میکشد و از بابا دلبری میکند؛ آنقدر شیرین است که لبخند بر لبهای من هم میآید و از او سوال میکنم که اسمت چیه؟ اما با غرور کودکانه اش میگوید نمیگم! بابایش تبسمی میکند و میگوید اسمش مِهدی است؛ اما کودک همچون کسانی که غرورشان شکسته شده، میگوید: «نه، نه، اسمم مِهدی نیست!».
میان این همه دل عاشق که از گوشه و کنار ایران اسلامی به عشق رهبر خود، به حسینیه امام خمینی (ره) آمدهاند، مینشینم؛ برخی سرگرم صحبت کردن، برخی سرگرم تلاوت قرآن و بعضیها هم سرگرم نوشتن شعار روی کاغذ یا دست خود هستند؛ اینها همه جلوههای کوچکی از قدرت نرمافزاری جمهوری اسلامی ایران است که به قدرت سختافزاری آن معنا بخشیده است؛ در واقع به قول خودمان گفتنی؛ سوخت موشکهاست!
ساعت کمکم دارد هشت میشود و این به معنای آغاز مراسم است؛ البته سخنرانی حضرت آقا ساعت 10 آغاز میشود؛ اما از همین ساعت دیگر میشود گفت که حسینیه پر شده است و شور و نشاط حاکم در میان جوانان وصفناشدنی! آنقدر وصفناشدنی که من را به وجد میآورد تا با جوانی که جلوی من نشسته، با لحنی خودمانی کمی همصحبت شوم؛ میگوید اهل «اسلامشهر» است؛ اما دوست طلبهاش که کنارش نشسته است، رشته کلام را از او میرباید و میگوید: از ساعت پنج صبح اومدیم و نفر دومسوم در صف ورودی بودیم؛ البته از شهرهای اطراف تهران، بچههای «رباط کریم» هم بودند، این را پس از همصحبت شدن با یک جوان دیگر، متوجه میشوم؛ بنابراین گمان میکنم که در رأس مجلس بچهطهرونیها و اطراف آن نشسته باشند؛ غافل از اینکه از شهرهای دور هم خود را به صفهای اول رساندهاند؛ نمونه آنها یک جوان اهل «بجنورد» است که از چهارشنبه بهسمت تهران حرکت کرده و روی کاغذی که در دست دارد، خطاب به آقا، به زبان محلی نوشته: «ز عمق وجود دَ دوست ازنم»؛ یا اینکه جوانی کردستانی آمده است تا ضمن دیدن رهبر خود، یک انگشتر هم برای مردم «سرزمین مجاهدتهای خاموش» سوغاتی ببرد؛ این درخواست را روی کاغذ نوشته بود! البته از این افراد کم نبودند که از آقا یا انگشتر میخواستند، یا چفیه! بالأخره عشق است دیگر ... یکی از آنها با همان سادگی در کلام خود به من میگوید: آقا ارزشمند است، انگشترش هم ارزشمند است.
جمعیت که زیاد میشود، زیبایی جلوههای عشق مردم به رهبرشان هم بیشتر پدیدار میشود؛ از آن مردمی که با لباس محلی و قومیتی خود به بیت رهبری آمدهاند تا روحانیونی که همچون دوران دفاع مقدس، سربند بر عمامه خود بستهاند و جوانی که از عقب جمعیت، از لابهلای مردم با احتیاط گام برمیدارد تا زورکی هم که شده، خود را در صفهای نخستین جای دهد؛ اما با واکنش ناظم مجلس روبهرو میشود؛ هرچند کوتاه هم نمیآید و بالأخره هرطور شده، خودش را جا میکند و خطاب به ناظم مجلس میگوید: «هشت ساله که آرزو دارم بیام جلو و در صفهای اول بنشینم».
ساعت 8 است؛ زنگ آغاز مراسم با پیچیده شدن نوای روحبخش قرآن کریم به صدا درمیآید، تا از همهمه جمعیت کاسته شود؛ خصوصاً سر و صدای جوانانی که دور «یوسف سلامی» خبرنگار صداوسیما را گرفتهاند تا حرف دل خود را مقابل دوربین بزنند؛ ساعتی میگذرد و سه قاری جوان، جزء بیستم قرآن کریم را در روز بیستم ماه مبارک رمضان ختم میکنند و همزمان مسئولان هم یکی یکی از راه میرسند. گروههای تواشیح هم که قرار است قبل از سخنرانی امام امت اجرا کنند هم همینطور؛ یکی گروه تواشیح محمدرسولالله (ص) و دیگری گروه تواشیح نینوا که متشکل از دخترها و پسرهای نوجوان است.
تواشیحها اجرا میشوند و نوبت به مداحی میرسد؛ مداح شروع میکند از نوروز میخواند و تعبیرهای متفاوتی از آن دارد؛ اما ادامه مداحیهایش از شیرینی نوروز، به تلخیهای سالی گذشت میرسد؛ از شهادت سید محرومان و سید مقاومت گرفته تا داغ اسارت حرم عقیله بنیهاشم (س) و دردانه سیدالشهداء (س)؛ طوری که اشک از دیدگان مردم جاری میشود؛ مداح گریزی هم به شجاعت مجاهدان جبهه مقاومت، از جمله رزمندگان یمنی میزند.
ساعت کمکم دارد به لحظه سر زسیدن انتظار دیدار مردم با امام خود میرسد؛ لحظاتی که دیداراولیها تاکنون تجربه نکردهاند و برای آنها هیجان خاصی دارد؛ البته که دیدار با آقا همیشه برای آنهایی که قبلاً به بیترهبری آمدهاند هم شیرین است؛ گویی دلشان از آنهایی که تاکنون آقا را از نزدیک ندیدهاند، بیشتر لک زده تا دوباره چهره مقتدای خود را ببینند؛ هرچه که هست، این لحظات باقیمانده، با نوای دلتنشین مناجات خوانی حاج مهدی سماواتی میگذرد و بالاخره پس از چندساعت انتظار، ساعت 10، یعنی لحظه دیدار با مقتدا فرا میرسد. حضرت آقا هنوز تشریف نیاوردند؛ اما جمعیت ایستادهاند و با فریاد «حیدر، حیدر...» سر میدهند؛ این استقبال متفاوت از فرمانده معظم کل قوا جلوهای از همان قدرت نرمافزاری است که پشتوانه قدرت سختافزاری و سوخت موشکها بوده، هست و خواهد بود.
لحظه شیرین وصال، لحظه خروش عاشقانی است که از اقصینقاط میهن اسلامی آمدهاند تا با مقتدای خود عهدی دوباره ببندند؛ آقا که وارد میشوند خروش مردم بیشتر شده و شعار حیدر، حیدر ... کوبندهتر میشود؛ تجدید پیمانی با رنگ و بوی دیدارهای عاشقانه رزمندگان دفاع مقدس با امام خمینی (ره) در حسینیه جماران، تجدید پیمانی به قیمت ولایتمداری شهیدانی که تا پای جان پای آرمانهای انقلاب و ولی خود ایستادند و تجدید میثاقی به ارزش آن مردانی که همچنان ایستاده و در عهد و پیمان خود تغییری ندادند؛ آری! از این مردان در جمعیت بسیارند؛ همان فرماندهانی که امروز در خط مقدم مفابله با شیطان بزرگ قرار دارند و جانبازانی که روی ویلچر به حسنیه امام خمینی (ره) آمدهاند.
سخنرانیهای حضرت آقا همیشه تازگی دارد و یک مسیر جدید را در جهت اقتدار و پیشرفت نظام و انقلاب اسلامی، پیش روی مردم و مسئولان قرار میدهد؛ وقتی «نجمالدین شریعتی» با همان روحیه سمت خدایی خود، توجهها را به سخنرانی مقتدای مسلمانان جلب کرده و ایشان را «پدر امت و آرامش امت» خطاب میکند؛ شعارها فروکش میکند و علاوه بر مهمانان حسینیه امام خمینی (ره)، همه مردم ایران از رسانه ملی، صدای رهبر خود را میشوند و تصویر ایشان را میبینند؛ نهتنها همه مردم ایران؛ بلکه بدونشک بسیاری از آزادگان جهان؛ حتی دشمنان قسمخورده این انقلاب هم منتظرند تا ببنند که رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران چه میگوید و چگونه معادلات منطقه و جهان را برهم میزند.
حضرت امام خامنهای بخشی از سخنان خود را به حوادث تلخ سال گذشته از جمله شهادت حضرت آیتالله رئیسی اختصاص میدهند و سپس به مشکل اصلی کشور یعنی معیشت مردم میپردازند و مأموریتهای مهمی را به مردم و مسئولان در راستای شعار سال یعنی «سرمایهگذاری برای تولید» گوشزد میکنند؛ اما نکات مهمتر سخنرانیهای آقا که همه را دلگرم میکند، وعده ایشان بر پیروزی جبهه حق در برابر جبهه باطل علیرغم خساراتی است که در مدت اخیر بر آن وارد شده؛ ایشان در این زمینه اعتراف دنیا به پیروزی جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس را مثال زده و تأکید میکنند: «ما در این پیروزی همتها از دست دادیم، باکریها از دست دادیم، خرازیها از دست دادیم، چمرانها از دست دادیم؛ اینها خسارت است، اینها هزینه دادن است، لکن در راه پیروزی نهایی است».
اما پاسخهای قاطع رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران و فرمانده معظم کل قوا به تهدیدهای دشمنان از جمله شیطان بزرگ، با تکبیر محکم مردم همراه است و حس غرور ملت را دوچندان میکند؛ این همان قدرت نرمافزاری جمهوری اسلامی ایران است که امام امت با تکیه بر آن، اینبار هم دشمنان را به سیلی سخت وعده میدهد؛ وعدهای فراتر از عملیاتهای «وعده صادق»؛ آری! دیدار نوروزی امسال مردم با رهبر معظم انقلاب اسلامی به پایان رسید و این همه شور و اشتیاقی که من دیدم، بخشی از پایبندی ملت ایران به اعتقادات و ولایتمداری آنهاست و بدونشک این پایبندی، بزرگترین دلیل برای این است که مسئولان با تأسی از نقشههای راهی که امام امت برای همگان ترسیم کردند، در جهت اقتدار روزافزون جمهوری اسلامی ایران تلاش کنند.
انتهای پیام/ 113
-
شنبه ۲ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۴:۲۹
-
۹ بازديد
-

-
پیام آذری
لینک کوتاه:
https://www.payameazari.ir/Fa/News/805532/