کتاب رود گولیت (9): سراب مرگبار؛ روزی که لیورپولِ برندان راجرز در تله چلسی افتاد
پنجشنبه 7 فروردين 1404 - 21:25:05
|
|
پیام آذری - در این قسمت با رود گولیت، یادی از بازی تاریخی لیورپول - چلسی در آنفیلد و دیدار تماشایی هلند - اسپانیا در جام جهانی 2014 خواهیم کرد. آنچه گذشت: در هشتمین قسمت از کتاب رود گولیت، بخش اصلی صحبتهای او به ژوزه مورینیو، ناکامی این مربی و محافظهکاری بیش از حد او اختصاص داشت. از این قسمت اما، به جایی میرسیم که عنوان کتاب به آن اشاره دارد. بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان چگونه فوتبال تماشا کنیم بازیکنان فوتبال باید درون زمین، دو یا سه قدم جلوتر فکر کنند. در مقابل، تحلیلگران دو یا سه قدم به عقب نگاه میکنند. تقریباً همه درباره فوتبال چیزی میدانند، حداقل اندکی، اما دیدگاه هیچ دو نفری کاملاً یکسان نیست. برخی نظراتشان را بر اساس آمار بنا میکنند، برخی توپ یا حرکات بازیکنان را دنبال میکنند، در حالی که دیگران به سازماندهی بازیکنان درون زمین توجه دارند. من عمدتاً به جزئیاتی نگاه میکنم که نشان میدهند چرا اوضاع برای یک تیم خوب یا بد پیش میرود. اغلب، اشتباهات تقصیر کسی نیست که مستقیماً در آن صحنه دخالت دارد؛ معمولاً علت را باید در چیزی یافت که در ابتدای آن حرکت اشتباه پیش رفته است. آخرین بازیکن در زنجیره حرکتی، معمولاً به دلیل کاری که همتیمی دیگری در مرحلهای پیشتر انجام داده، به دردسر میافتد. کارشناس باید آن را ردیابی کند. علت و معلول برای عموم مردم، علت و معلول همیشه آشکار نیست؛ بنابراین این چیزی است که من بهعنوان تحلیلگر روی آن تمرکز میکنم. در واقع، این روشی است که اکثر بازیکنان و مربیان یک بازی را تماشا میکنند. سوال من چه در خانه جلوی تلویزیون، چه در ورزشگاه و چه در استودیوی تلویزیون یا رادیو، این است: «چرا اشتباه پیش آمد؟» مثال خوبی از این موضوع راس بارکلی است که رسانهها و مردم او را بهعنوان یکی از بااستعدادترین بازیکنان انگلیس معرفی کردند. من یک بازی اورتون را تحلیل کردم که در آن، این هافبک بیش از حد با توپ میدوید و مدام مالکیت را از دست میداد. هرچه بیشتر با توپ بدوید، احتمال از دست دادنش بیشتر میشود. این یک احتمال ساده است. اما آیا تقصیر این جوان بود که مدام میدوید؟ چرا هم تیمیهایش متقاضی دریافت توپ نمیشدند؟ چرا آنها به سمت دروازه حریف استارت نمیزدند؟ هر کاری که بارکلی انجام میداد، نشان از این داشت که سعی دارد انتظارات از خودش را برآورده سازد. او در اشتیاقش برای اثبات خود، مدام درخواست توپ میکرد، اما اغلب هم آن را از دست میداد. من مثالهایی نشان میدهم، اما تقصیر را به گردن جوانی مثل او نمیاندازم؛ اتفاقاً برعکس. در کنار بارکلی، گرت بری باتجربه حضور داشت که میتوانست مشکل بارکلی را با گفتن: «ندو راس. توپ را پاس بده، گزینه ساده را پیدا کن.» حل کند. بازیکنان جوان به این راهنماییها نیاز دارند، نه سرزنش شدن به خاطر از دست دادن توپ. بدون حمایت بازیکنی مثل بری، او بارها و بارها همان اشتباهات را تکرار خواهد کرد. تقصیر را باید گردن کسی انداخت که مسئولیت متوجه او باشد. ابتدا باید گفت اشتباه بارکلی در چیست، سپس اشاره کرد که چرا این اتفاق میافتد. در واقع، شما به بینندگان یک راهنما میدهید که بارکلی و بهویژه بری هم میتوانند از آن بهره ببرند. من فوتبال را اینگونه تحلیل میکنم: شناسایی علت و معلول. ممکن است بازیکنی که پس از یک تکل توپ را از دست میدهد مقصر به نظر بیاید، اما در واقعیت، اشتباه اصلی اغلب از او نبوده است. بهعنوان سرمربی، سعی میکردم مطمئن شوم بازیکنان کمتجربه هرگز قربانی نشوند؛ در واقع مسئولیت را بر دوش بازیکنان بهتر میگذاشتم. این وظیفه آنها بود که راه را نشان دهند. اغلب مجبور بودم از زبان تندی استفاده کنم. بعداً بازیکن را کنار میکشیدم و برایش توضیح میدادم. اگر به همان خوبی که قرار است باشی و اینقدر با اعتماد به نفس و باکلاس هستی، باید به دیگران کمک کنی و درباره اتفاقاتی که خواهد افتاد و اشتباهاتی که میکنند هشدار بدهی. تو مسئول هستی و باید این مسئولیت را احساس کنی. سرزنش کردن بازیکنان بیتجربه آسان است. وقتی بازیکنان باتجربه اشتباه میکنند، منصفانه است که تقصیر را بپذیرند. در استودیو در بیبیسی، من یک یا گاهی دو بازی را دنبال میکنم. اغلب از من میخواهند درباره بازیهای چلسی نظر بدهم، چون برای چلسی بازی کردهام و آنجا مربی بودهام. یا اگر بازیکن یا مربی هلندی در کار باشد، مثل زمانی که لوئی فن خال منچستر یونایتد را هدایت میکرد، من اولین نفر در صف تحلیل حرکاتشان هستم. اغلب در هلند، انگلیس یا جاهای دیگر، با تحلیلگران مختلف در استودیو هستم. برای برنامه «مچ آو د دی» در بیبیسی با گری لینکر، لحظاتی از بازی را انتخاب میکنم تا نشان دهم کجا اوضاع خوب یا بد پیش میرود. بعد به اتاق تدوین میروم تا آنها را بررسی کنیم و در اینباره بحث کنیم که چه چیزی در برنامه استفاده شود. گاهی درخواست فلشهایی میکنم تا حرکت بازیکنان را برجسته کنم. رود گولیت در استودیوی beIN Sports ترکیب مورد علاقهام دو تحلیلگر و یک مجری است، مثل «مچ آو دِ دی»، پخش لیگ قهرمانان در SBS6 و کانال اشتراکی beIN Sports. در آن صورت، زمان بیشتری برای صحبت درباره بازی و لحظات کلیدی دارید و میتوانید کمی عمیقتر شوید و چند چیز را توضیح دهید. برنامه با سه تحلیلگر کمتر جذاب میشود و با چهار نفر، بهسختی فرصتی برای حرف زدن پیدا میکنید. بهویژه در بین دو نیمه، چرا که تبلیغات فقط چند دقیقه فرصت برای ارائه تحلیل باقی میگذارد. معمولاً چند اسم را حین بازی یادداشت میکنم و وقتی بعداً تصاویر را در پخش میبینم، یادم میآید چه میخواستم بگویم و جزئیات مرتبط را نشان میدهم. مثلاً بازیکنی که حرکت نمیکند، یا بازیکنی که اجازه میدهد دیگری از او جدا شود، یا کسی که همتیمیاش را راهنمایی نمیکند. این چیزها را به شیوه خودم، آرام و راحت میگویم و قطعاً با اخم این کار را نمیکنم. دلیلی ندارد شوخی نکنم و نخندم. لبخند میزنم و با همه گپ میزنم و با هر کسی که صحبت میکنم، راحت هستم. مهمترین چیز این است که تا حد امکان اصیل تحلیل کنم و جنبههای کلیدی بازی و تأثیر این لحظات را به بینندگان نشان دهم، چه به بهتر شدن اوضاع کمک کرده باشد چه بدتر: جنبههایی که من میبینم اما بسیاری از بینندگان ممکن است از دست داده باشند. لحظات تعیینکننده وقتی یک بازی را تحلیل میکنم، فقط توپ را دنبال نمیکنم. به جنبههای مختلف چینش بازیکنان و الگوهای بازی نگاه میکنم و سعی میکنم لحظات تعیینکننده را شناسایی کنم: چرا اتفاقات به این شکل رخ میدهند؟ شاید تعیینکنندهترین لحظه در سالهای اخیر، گل رابین فن پرسی برای هلند در جام جهانی 2014 مقابل قهرمان جهان، اسپانیا، در بازی افتتاحیه بود. آن ضربه سر پروازگونه که از بالای سر ایکر کاسیاس گذشت، در سراسر جهان طنینانداز شد. حیرتانگیز بود. اما این مهمترین جنبه آن گل برای تیم هلند نبود. هلندیها پس از اینکه در چهل و پنج دقیقه اول با دشواری روبرو شده بودند و با یاری شانس وقتی داوید سیلوا در آفساید گیر افتاد، از 2-0 عقب افتادن فرار کرده بودند، ناگهان بازی را مساوی کردند و در نیمه اول دوباره به رقابت بازگشتند. در حالی که تیم لوئی فن خال با روحیه بالا به رختکن رفت، اسپانیاییها با بار روانی سنگین زمین را ترک کردند؛ باری که طی آن پانزده دقیقه در رختکن، باید سنگینتر و سنگینتر به نظر میرسید. اگر این گل را در هر زمان دیگری خورده بودند، بازی را ادامه میدادند و تساوی اینقدر تأثیر نمیگذاشت. اما حالا بازیکنان اسپانیا در رختکن نشسته بودند و فکر میکردند: «چطور ممکن است؟» در حالی که بازیکنان هلند فکر میکردند: «ما برگشتیم!» این زمانبندی میتواند بقیه بازی را به شکلی دراماتیک تحت تأثیر قرار دهد و در واقع نیمه دوم شاهد نابودی 5-1 قهرمانان جهان توسط هلندِ کنترل ناپذیر، با هنرنمایی فن پرسی و آرین روبن افسارگسیخته بود. اسپانیا نتوانست از آن لحظه پیش از پایان نیمه اول عبور کند: این بر بازیهای بعدیشان هم تأثیر گذاشت و آنها از مرحله گروهی فراتر نرفتند. در همین حال، هلند تا نیمهنهایی پیش رفت؛ جایی که با آرژانتین روبرو شد و در ضربات پنالتی از مسابقات کنار رفت. تحقیر ماتادور ها مقابل لاله های نارنجی؛ برتری 5-1 هلند مقابل اسپانیا در جام جهانی (2014) یک بازی فراموشنشدنی از دیدگاه یک تحلیلگر، دیدار لیگ برتری بین دو تیم همسطح، لیورپول و چلسی، در 27 آوریل 2014 بود. صحبت از قهرمانی بود. اگر لیورپول میتوانست بازی را مساوی کند، برتری یک امتیازیاش را مقابل نزدیکترین رقیبش، منچستر سیتی، که در آن زمان به دنبال دومین قهرمانی طی سه فصل اخیر بود، حفظ میکرد. یک تساوی ساده، تمام چیزی بود که لیورپول از مربیاش، برندان راجرز، برای اولین قهرمانی در لیگ پس از سال 1990 نیاز داشت. اما لیورپول چه کرد؟ آنها تصمیم گرفتند که میخواهند آن بازی را در آنفیلد جلوی هواداران پرشورشان ببرند، تا نشان دهند چرا آنها تیمی هستند که شایسته کسب جام لیگ برتر در آن فصل بودند. خاطره ماندگار از توهمشان، درست قبل از نیمه اول شکل گرفت؛ وقتی استیون جرارد در خط میانی لیز خورد، توپ را از دست داد و دمبا با، مهاجم چلسی، آن را ربود و در دروازه لیورپول جای داد: 1-0. در آن لحظه بازی برگشت، اما آیا واقعاً از دست دادن توپ توسط جرارد باعث باخت لیورپول شد؟ خیر، دلیل متفاوتی وجود داشت: چلسی تلهای گذاشته بود و لیورپول درست در آن افتاده بود. لیورپول میخواست قهرمانی را در خانه هرچه سریعتر قطعی کند و از لحظه سوت شروع، سراغ آن رفت. چلسی به لیورپول اجازه داد ابتکار عمل را در دست بگیرد و این بازی لیگ را مثل یک دیدار لیگ قهرمانان بازی کرد. لیورپول فکر میکرد: ما توپ را داریم، ما تیم حاکم هستیم، ما برتریم. اما آیا جریان بازی روایتگر واقعیت ماجرا بود؟ به نظر من، چلسی غالبتر از لیورپول به نظر میرسید، حتی با اینکه آبیها در نیمه اول کمتر توپ داشتند. چلسی به لیورپول اجازه داد هر کاری میخواهند بکنند و وحشتزده نشد: بیا جلو، اگر دوست داری حمله کن، دفاع ما میتواند با هر چیزی که داری کنار بیاید. این نگرشی بود که چلسی نشان میداد. با پایبندی به آرایش دفاعیشان، چلسی بهطور شگفتانگیزی آرام منتظر ماند، ساختار دفاعیشان غیرقابل نفوذ بود و برای ضد حمله زدن در یک لحظه، آمادگی داشت. و آن لحظه فرا رسید؛ لحظهای که جرارد تعادلش را از دست داد و دمبا با گل زد. برتری 2-0 چلسی مقابل لیورپول در آنفیلد (لیگ برتر انگلیس- 2014) نتیجهگیری؟ برندن راجرز اشتباه بزرگی کرده بود. او و تیمش باید بازی چلسی را مثل یک دیدار لیگ قهرمانان میدیدند. به نظر میرسد هرگز به ذهن راجرز خطور نکرد که میتوانست یا میبایست، بازی دفاعی انجام دهد. او هدف اصلی را فراموش کرد، حداقل چیزی که از بازی نیاز داشت: یک تساوی. اگر لیورپول بازی فشردهای انجام میداد و به چلسی اجازه میداد ابتکار عمل را در دست بگیرد، لندنیها را کاملاً گیج میکرد. با بازی کاملاً غیرمنتظره یعنی دادن توپ به حریف، راجرز میتوانست چلسی را سردرگم کند. اما او نتوانست شاهکاری خلق کند. راجرز بدون تجربه لازم، ناآگاهانه به تله چلسی افتاد. راجرز حتماً هر وقت آن بازی را به یاد میآورد کابوس میبیند. لیورپول شانس بردن قهرمانی در خانه، جلوی هواداران خودش را، از دست داد. اگر در یک بازی صحبت مرگ و زندگی باشد و باید ببرید، البته که باید برای پیروزی وارد زمین شوید. اما اگر فقط نیاز دارید نبازید، هرگز نباید احتیاط را کنار بگذارید و فقط برای برنده شدن بازی کنید. این درس مهمی در سطح اول فوتبال است. گاهی باید بازی کردن مطابق میل خود را کنار بگذارید، زیرک و هوشمند باشید. در عوض، لیورپول با سادهلوحی بازی را واگذار کرد و اولین شانس بازپسگیری قهرمانی در بیست و پنج سال را از دست داد. در طرف مقابل اگرچه رویکرد چلسی فوقالعاده منفی بود، با سه امتیاز به خانه رفت. بهطور خلاصه: چلسی به لیورپول اجازه داده بود فکر کنند که تیم برتر هستند؛ یک سراب مرگبار. داغترینها ???????????????????????? تاریخچه لوگوی باشگاه سویا؛ تاریخی حک شده روی یک سپر / آیتم اختصاصی نقشه بزرگ استقلال برای تابستان؛ بازگشت چهرههای محبوب به جمع آبیها واکنش مسی به توهین رافینیا: آرژانتین داخل زمین حرف میزند الساندرو نستا: با یک تصمیم احساسی، پیشنهاد رئال مادرید را رد کردم پاسخ کوبنده هافبک آرژانتین به رودریگو: دو کوپا و یک جام جهانی دارم، تو هیچی نداری / فیلم
http://www.Azari-Online.ir/fa/News/807194/کتاب-رود-گولیت-(9)--سراب-مرگبار؛-روزی-که-لیورپولِ-برندان-راجرز-در-تله-چلسی-افتاد
|