پیام آذری - انتخاب مهدی بازرگان به عنوان اولین نخستوزیر دولت موقت در ابتدای انقلاب اسلامی و سپردن پستها به گروههایی چون نهضت آزادی، اشتباهاتی بود که تلخی آثار آن در تاریخ انقلاب باقی ماندوبازرگان با عدم واکنش به تهدیدات خارجی و بحرانهای داخلی، نقش مهمی در انحراف اصول انقلاب ایفا کرد.
به گزارش ، 30 دی ماه 1373، زمانی که مهدی بازرگان در زوریخ سوییس آخرین لحظات عمر 87 ساله خود را سپری میکرد، کمتر کسی فکر میکرد که دهها بعد از کارنامه او بهعنوان عبرتی برای تاریخ یاد خواهند کرد.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
بازرگان در جایگاه خود فرد بی اهمیتی نبود. کارنامه فعالیتهای سیاسی او در سالهای پیش از انقلاب، حداقل در مقایسه با مصدق و جبهه ملی که در ناامیدی تمام عطای فعالیت سیاسی را به لقایش بخشیده بودند، قابل توجه است. هرچند که این فعالیتهای سیاسی منحصر به مبارزات صلح آمیز در چارچوب قانون اساسی مشروطه بوده باشد.
با همه اینها آنچه که بازرگان را از حاشیه سیاست به متن آورد، پیروزی انقلاب اسلامی بود. انقلابی که بازرگان و همقطارانش کمترین نقشی در پیروزی آن نداشتند. حضور او در صدر دولت موقت به مثابه ریبرندینگ او بود. با این حال رئیس نهضت آزادی به بخت خود پشت پا زد. ارتباطات مخفیانه اعضای نهضت آزادی با سفارتخانه امریکا و سوءمدیریتهای بازرگان در دوران گذار از نظام سلطنتی به جمهوری اسلامی با ارزشهای انقلاب و آرمانهای مردم ایران در تضاد بود و همین عاملی برای به حاشیه رفتن دوباره پیرو راه مصدق شد. مسیری که از تسخیر لانه جاسوسی آغاز شد و چند سال بعد در زوریخ سوئیس به پایان رسید.
«اعتراف میکنم که بعضی از تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود. گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تایید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمیکنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تاسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم.»
این بخشی از فرمایشات امام خمینی (ره) در منشور روحانیت است. جایی که بنیانگذار انقلاب اسلامی درباره بازرگان و انتخاب او به عنوان رئیس دولت موقت و سپردن کارها به اعضای نهضت آزادی صحبت میکند.
ساز مخالف با جریان انقلاب اسلامی
بازرگان از همان ابتدا ساز مخالفت ارزشها و هنجارهای انقلاب اسلامی را کوک کرد. چه زمانی که عهده دار ریاست دولت موقت یا به تعبیری دیگر دولت انتقالی بود و چه پس از 13 آبان که استعفا داده بود و در قامت اپوزیسیون ظاهر میشد. در سیامین سالروز فوت مهدی بازرگان، خالی از فایده نیست اگر به تعارضات او با انقلاب و جمهوری اسلامی بیاندازیم.
اساسا نهضت آزادی ایران که به منزله یک سازمان سیاسی در مبارزه پارلمانتاریستی و مسالمت آمیز با رژیم پادشاهی شناخته میشد و مشخصا به دنبال انقلاب نبود، با پیروزی انقلاب اسلامی، رشتههای قدرت سیاسی کشور را در قالب دولت موقت به دست گرفت، اما ناتوانی در ساماندهی کشور در شرایط انقلابی، تساهل در برابر غرب و آرمانهای اسلامی مردم ایران و مهمتر از همه ایجاد خسارات متعدد برای کشور، باعث شد به انزوای سیاسی کشیده شود و برای خروج از این انزوا راه معارضه با انقلاب را در پیش بگیرد. متهم کردن جمهوری اسلامی به آغاز جنگ با عراق، هجمه به جمهوری اسلامی ایران به دلیل مقابله با زیادهخواهیهای امریکا و ایجاد حسن ناامیدی در جامعه از جمله اقدامات بازرگان و نهضت آزادی علیه انقلاب اسلامی بود.
اما مهمترین سوءمدیریت بازرگان در آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نمایان شد. زمانی که بازرگان از آمادگی رژیم بعث برای حمله به ایران مطلع بود، اما اقدامی برای مقابله نکرد.
ارتباط مخفیانه با آمریکا؛ بازی دوگانه دولت موقت
یکی از مطالبی که پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا علنی شد، روابط مخفیانه سران نهضت آزادی و البته دولت موقت با مأموران سیا و دیپلماتهای آمریکایی بود. از موارد مورد بحث طرفین در جریان این مذاکرات مخفیانه، تاکید طرف آمریکایی بر قریب الوقوع بودن حمله رژیم بعث به خاک ایران بود. اینکه آمریکا با چه نیتی این اطلاعات را به سران دولت موقت میداد مفردا قابل بحث است و اینکه چرا اعضای دولت موقت از جمله عباس امیرانتظام با سفارت کشور متخاصم در ارتباط بودند هم موضوع این نگاه نیست، اما اینکه چرا بازرگان این اطلاعات را علنی نکرد، محل بحث است.
«مارک گازیوروسکی»، محقق آمریکایی در مقالهای که در سال 2012 در مجله «میدل ایست ژورنال» منتشر کرد، به یکی از این دیدارها اشاره میکند که در مهرماه 1358 در تهران میان «ابراهیم یزدی» و «عباس امیرانتظام» و دو تن از مأمورین سازمان سیا به نامهای «جورج کیو» و «ران اسمیت» برگزار شده است: «جورج کیو در مورد تدارکات عراق جهت حمله به ایران، برای یزدی و امیرانتظام گزارش داد و به آنها گفت که آمریکا اسناد متقنی دارد مبنی بر انجام مانورهای نظامی از سوی عراق که فقط میتواند با هدف آمادهشدن عراق برای حمله احتمالی به ایران صورت گرفته باشد.»
بازرگان و بیتوجهی به هشدارهای حمله عراق
مرحوم بازرگان با علم به حمله احتمالی عراق به ایران، نه تنها این موضوع را به امام و شورای انقلاب منتقل نکرد که با عدم اطلاعرسانی در این خصوص و عدم واکنش به کنشهای نظامی رژیم بعث، زمینه تصرف بخشهای زیادی از کشور را فراهم کرد. میتوان گفت که اعضای دولت موقت و سران نهضت آزادی در عدم انتقال این اطلاعات به امام و عدم تمهید مقابله با رژیم بعث تعمد داشتهاند؟ گازیوروسکی در مقاله خود پاسخ میدهد. او با تاکید بر اینکه بازرگان از حمله عراق خبر داشته مینویسد: «پس از استعفا، بازرگان اطلاعات موجود در گزارش کیو را به جانشینانشان نداد، اطلاعات در مورد تدارک حمله عراق به ایران و اینکه چطور میتوان به یاری «آیبکس» این تدارکات را رصد کرد. مقامات ایرانی غافل از تهدیدی که از سوی عراق متوجهشان بود، پاکسازی نیروهای مسلح را ادامه دادند. آنها همچنین به رغم درگیریهای مکرر با نیروهای عراقی طی ماههای پیش از حمله، تلاشی برای تقویت استحکامات دفاعی در مناطق مرزی نکردند.».
دولت موقت همچنین با تعلیق قرارداد خرید 160 فروند هواپیمای اف 16، یازده فروند فانتوم 4_ای، هفت فروند هواپیمای آواکس، 25 فروند بالگرد کبرا، 1000 فروند موشک ضد رادار، 516 موشک هوا به هوای اسپارو، 186 فروند موشک هوا به هوای ساید ویندر، 10000 فروند موشک سبک قابل حمل از آمریکا، چهار فروند کشتی جنگی بزرگ اژدرافکن و شش فروند زیردریایی از آلمان فدرال، سی فروند بالگرد از ایتالیا، 175 فروند موشک ضدرادار و 1200 دستگاه تانک و دو فروند کشتی دفاعی از انگلستان و… لطمه بزرگی به ارتش ایران زد. آن هم در شرایطی که ایران در آستانه جنگی قرار گرفته بود که به مدت هشت سال طول میکشید.
پیش کشی کردستان به ضدانقلاب توسط بازرگان
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی سپهبد قرنی با حکمی از سوی حضرت امام بهعنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شد. همزمان با استقرار قرنی در ستاد کل ارتش، بحران کردستان هم آغاز شد و در سنندج به اوج رسید. حفظ سنندج آنقدر مهم بود که قرنی با قدرت تمام به مقابله با مسلحین پرداخت. شکستن دیوار صوتی شهر از سوی نیروی هوایی ارتش برای عقب راندن افراد مسلح از اطراف پادگان شهر هم به همین علت بود.
دلیل اصلی کینهتوزی ضد انقلاب کردستان از قرنی هم به همین موضوع بر میگردد. اختلافات جدی بازرگان با رئیس ستاد ارتش هم از همینجا آغاز و در نهایت منتج به برکناری سپهبد قرنی میشود.
قبل از اینکه بازرگان شهید قرنی را برکنار کند، رئیس ستاد ارتش در استعفا نامهای برای امام خمینی مینویسد: دولت بدون مشورت با ارتش و آگاهترین مرجع ارزیابی کردستان نمایندگانی را به آن صفحات میفرستد که با ورود آنها و اولین سخنپراکنی که میکنند، مردم را به پادگان مهاباد ریخته و غارت میکنند و در جلوی همین هیئت فرمانده پادگان را گلوله باران میکنند؛ با این وصف به مردم اجازه خودمختاری میدهند که یقینا هیئت بعدی سند استقلال کردستان را تقدیم یاغیان و عده کثیری مزدور اجنبی که از خارج از ایران و شهرهای داخلی کشور به آن صفحات هجوم آوردهاند، خواهند کرد.
سپهبد قرنی در برخورد با معارضین خوب پیش رفته بود. توانسته بود از سقوط سنندج بهعنوان منطقه استراتژیک در غرب کشور جلوگیری کند. میتوانست پیش از اینکه بحران کردستان به دهه شصت کشیده شود، کار ضد انقلاب را یکسره کند. شاید اگر برخورد سخت قرنی ادامه دار بود و مذاکره منفعلانه دولت موقت جایگزینش نمیشد، جنایت دموکراتها در نقده و مناطق دیگر از کردستان هم اتفاق نمیاقتاد. ضد انقلاب از زمانی جریتر شد که قرنی توسط بازرگان برکنار شد و طبیعتاً مقاومتی در پیش روی خود نمیدید.
چنانچه مهدی کروبی در سال 61 طی سخنرانیاش در نماز جمعه به این موضوع اشاره کرده و خطاب به بازرگان میگوید: مگر شما نبودید که کردستان را از دست دادید؟ مگر شما نبودید که پاسداران را از سنندج بیرون کردید؟ مگر شما نبودید که در مقابل درخواست مرحوم قرنی مبنی بر جلوگیری و سرکوبی ضد انقلابیون در کردستان، پاسخ منفی دادید و نگذاشتید او کار کند و وقتی او مانع از سقوط پادگان سنندج شد، از او انتقاد نموده و ایشان را به همین جرم که در مقابل ضد انقلابیون مقاومت کرده بود از کار برکنار کردید؟ ما چقدر مبتلای مسئله سنندج و کردستان بودیم و آیا مسئولیت خون بچه مسلمانهایی که در آنجا شهید شدند تا توانستند سنندج را آزاد کند به عهده شما نیست؟
خسرالدنیا و الآخره؛ جمهوری اسلامی یا بازرگان؟
هرچه بر سالهای انزوای بازرگان شد، حملات او علیه انقلاب اسلامی هم تشدید میشد. چه آنکه در سال 1372، در اظهاراتی تکراری، طی مصاحبهای با مجله کیان، مردم ایران را بخاطر استقرار جمهوری اسلامی، خسرالدنیا و الآخره معرفی کرده و گفت: ملت ایران و بسیاری از مسلمانان جهان حالت خسرالدنیا و الآخره را پیدا کردند؛ هم گرفتار رنجهای شدید دنیا از جهات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و نظامی هستند و هم ایمان محکم به خدا و آخرت و امید نجات و سعادت ابدی را از دست دادهاند.
اهانتی که بلافاصله توسط رهبر انقلاب داده شد. حضرت آیتالله خامنهای در پاسخ به این اهانتهای بازرگان، خود او را خسرالدنیا والاخره خوانده و فرمودند: «هدف تهاجم فرهنگی دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند. از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه نا امید سازد. آن آقایی که خودش به حسب آنچه که ما میبینیم خسرالدنیا و الآخره است، بر میدارد مینویسد که ملت ایران خسرالدنیا و الآخره شدند. چرا؟ چون با آمریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسرالدنیا و الآخره بودن است؟ ملت ایران که توانست خود را از ذلت وابستگی نجات دهد، توانست خود را از ذلت و ننگ ارتباط و اتصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوی و ارتباط با آمریکا نجات دهد و اینطور شجاعت و شهامت و سربلندی در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگی گام نهد، خسرالدنیا و الآخره است؟ این جوانان ما، این خانوادههای مومن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسرالدنیا و الآخرهاند؟ خودشان خسرالدنیا و الآخره هستند! کسی که این را میگوید [مهندس بازرگان]حقیقتا خسرالدنیا و الآخره است. نه دنیا دارند، نه آخرت. دنیا شان، دنیای نکبت، آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهی است.»
رهبر انقلاب شش سال پس از فوت بازرگان نیز، در خطبههای نماز جمعه 23 اردیبهشت 1379 درباره عملکرد بازرگان و نهضت آزادی گفتند: «یک عده از اول انقلاب، بلکه پیش از انقلاب، نشان دادند که به ادارهی کشور بر طبق احکام اسلام از بن دندان عقیدهای ندارند. آنها اسم اسلام را میخواهند و اسم اسلام را دوست میدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقا اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند، معتقد به همان روشهای فردیاند. اوایل انقلاب هم یک عده از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست بگیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمیرسید، همین آقایان انقلاب و کشور را به دامن آمریکا برمی گرداندند. اینها هم دم از اصلاح میزنند. گاهی دم از اسلام میزنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیر دینی و حکومت ضد دینی و لاییسم را میدهند! پیداست که اینها نفوذیاند، اینها جزو آن دستهای نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحولند، نه، اینها نفوذیاند، اینها بیگانه و غریبهاند.»
http://www.Azari-Online.ir/fa/News/786535/مهدی-بازرگان-و-تساهل-در-برابر-ضدانقلاب؛-زمینهساز-بحرانهای-داخلی